English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7411 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
critical value U ارزش بحرانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
critical U بحرانی
critical U انتقادی
critical U وخیم نکوهشی
critical U منتقدانه
critical U شاخص
critical U حساس
critical U مهم
critical U حیاتی بحرانی
critical U وخیم
critical U خطرناک
critical U وخیم انتقادی قابل تامل
critical U واقع درمرحله انتقال
critical flicker frequency U بسامد شاخص در سوسو زدن
critical backing pressure U فشار حد خلاء بحرانی
critical activity U فعالیت بحرانی
critical altitude U ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
critical altitude U ارتفاع بحرانی
critical amplification U تقویت بحرانی
critical angle U زاویه بحرانی
critical angle of attack U زاویه حمله بحرانی
critical angle of attack U زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا
critical angle of attack U زاویه حمله
critical anode distance U فاصله بحرانی اندی
critical area U ناحیه بحرانی
critical assembly U ترتیب بحرانی
critical build up resistance U مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
critical closing speed U سرعت بحرانی پایین
critical concentration U میزان تمرکز بحرانی
critical cooling rate U میزان سرد کنندگی بحرانی
critical coupling U تزویج بحرانی
critical coupling U کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
critical current U شدت بحرانی
critical damping U خفیدگی بحرانی
critical damping U میرائی اپریودیک
critical damping U میرائی بحرانی
critical date U مدت زمان بحرانی
critical deformation U تغییر شکل بحرانی
critical degree of polymerization U درجه بحرانی بسپارش
critical density U چگالی بحرانی
critical depth U عمق بحرانی
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
critical error U خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
critical facility U تاسیسات حساس
critical facility U تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
critical flow U جریان بحرانی
critical frequency U فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
critical frequency U فرکانس مرزی
critical frequency U فرکانس بحرانی
critical grid bias U ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical grid current U شدت بحرانی شبکه
critical grid current U جریان بحرانی شبکه
critical grid current U جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
critical grid voltage U ولتاژ بحرانی شبکه
critical heat flux U چگالی جریان شبکه
critical heat flux U شارحرارتی بحرانی
critical heat flux ratio U نسبت شار حرارتی بحرانی
critical height U ارتفاع بحرانی
critical height U بلندی بحرانی
critical incidents technique U شیوه رویدادهای شاخص
critical infinte cylinder U قطر بحرانی استوانه
critical intelligence U اطلاعات مهم
critical intelligence U اطلاعات حیاتی
critical isotherm U هم دمای بحرانی
critical isotherm U منحنی هم دمای بحرانی
critical item U اماد حساس
critical item U اقلام حیاتی اقلام مهم
critical limit U حد بحرانی
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
critical magnitude U اندازه بحرانی
critical mass U توده مهم
critical mass U توده حساس
critical mass U جرم بحرانی
critical materials U اقلام حیاتی و مهم
critical materials U تجهیزات مهم
critical molecular mass U جرم مولکولی بحرانی
critical path U مسیربحرانی
critical path U مسیر بحرانی
critical path analysis U تحلیل مسیر بحرانی
critical path analysis U استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
critical path analysis U منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
critical path analysis U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
critical path method U روش مسیر بحرانی
critical path method U سی پی ام
critical period U دوره بحرانی
critical period U دوره شاخص
critical point U نقطه بحرانی
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
critical point U نقطه فرود در پرش با اسکی
critical pollution U الودگی بحرانی
critical position U پوزیسیون حساس
critical pressure U فشار بحرانی
critical ratio U بهر شاخص
critical raynold's number U عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
critical region U ناحیه بحرانی
critical region U منطقه بحرانی
critical region U ناحیه شاخص
critical resistance U مقدار مقاومت بحرانی
critical resistance U مقاومت بحرانی
critical speed U سرعت بحرانی
critical temperature U دمای بحرانی
Other Matches
self critical U انتقاد کننده از خود
critical values U مقادیر شاخص
critical valve U مقدار بحرانی
critical velocity U سرعت بحرانی
mission critical U برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
mission critical U که شرکت شما به آن بستگی دارد
critical point U نقطه بحرانی
critical temperature U درجه حرارت بحرانی
Critical Regonalism U منطقه ی بحرانی
critical wave legth U طول موج بحرانی
thermal critical point U نقطه ی بحرانی حرارتی
thermal critical point U نقطه توقف
critical voltage parabola U شلجمی مقدار ولت قطع
thermal critical point U نقطه تبدیل حرارتی
Things are coming to a critical juncture . U کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
Recent search history Forum search
1دلخوشیهای کوچک را در بدترین شرایط زندگی فراموش نمیکنم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com